ثواب زیارت سیّدالشهداء علیه السلام
بشیر دهان گوید به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: بسا باشد حج از من فوت شود و نزد قبر امام حسین علیه السلام ، عرفه را بگذرانم.
امام صادق علیه السلام فرمود: احسنت ای بشیر، هر مومنی که با معرفت به حق امام حسین علیه السلام به نزد قبر او آید، در غیر روز عید برایش بیست حج و بیست عمره تمام و مقبول و بیست جهاد با پیامبر مرسل یا امام عادل دارد و هرکه در روز عرفه آید با معرفت به حقش به زیارتش، برایش هزار حج و هزار عمره تمام و پذیرفته شده و هزار جهاد به همراه پیامبر مرسل یا امام عادل نوشته شود.
گوید عرض کردم: چگونه ثواب موقف عرفات را ببرم؟
امام صادق علیه السلام با خشم به من نگاه کرد و فرمود: به راستی مومنی که عرفه به زیارت قبر امام حسین علیه السلامآید و از فرات غسل کند، خدای عزوجل به او عنایت کند، به هر گامی ثواب یک حج و با تمام مناسکش برای او بنویسد و همین را می دانم که یک جهاد هم اضافه کرد.1
1.امالی شیخ صدوق علیه الرحمه،ص143. در سایه اولیاء خدا،ص328
طبقه بندی: ثواب زیارت سیّدالشهداء علیه السلام
دستور استفاده از تربت امام حسین علیه السلام
زیدبن ابی اُسامه، می گوید: من در میان جماعتی از شیعیان در محضر مقدّس آقا و بزرگ خود، امام صادق علیه السلام بودیم، پس به ما توجه نمود و فرمود : همانا خدای تعالی تربت جدّم حسین علیه السلام را موجب شفا از هر بیماری و امان از هر بیم و ترس قرار داده، پس هرگاه کسی از شما آن تربت را گرفت باید آن را ببوسد و بر چشم خود گذارد و بر تمام بدنش بکشد و بگوید:
اللهمَّ بحق هذه التربة و بِحقِّ من حلّ بها و یؤوی فیها و بِحقِّ أبیه و امّه و اخیه و الائمة من ولده و بحقّ الملائکة الحافّین به إلّا جعلتها شِفاء من کلِّ داء. و برءاً من کل مرض و نجاةً من کل آفةٍ و حِرزاً مما أَخاف و أحذر.
پس تربت را (به خود داشتن و همراه داشتن) مصرف نماید، ابواسامه گوید: من در مدت عمر طولانی خود تربت را همان طور که حضرت صادق علیه السلام فرمود و توصیف نمود، مصرف نموده و بکار بردم، پس بحمد الله به برکت آن در مدت عمر خود امر ناگواری ندیدم.1
1.طرائف الحکم،ج 2،ص364. در سایه اولیاء خدا ،ج1،ص327
طبقه بندی: دستور استفاده از تربت امام حسین علیه السلام
این است خیر دنیا و آخرت
مردی به امام حسین علیه السلام نوشت: یابن رسول ! مرا ازخیر دنیا و آخرت اگاه کن ( چه کنم دنیا و آخرت سعادتمند شوم).
حضرت در جواب نامه چنین نوشتند:
« بسم الله الرحمن الرحیم، اما بعد: هر که رضای خدا در برابر خشم مردم جوید، خدا امورش را کفایت کند، و هر که رضای مردم را در برابر خشم خدا جوید، خدا او را به مردم واگذارد؛ والسلام.»1
1. امالی شیخ صدوق علیه الرحمه، ص200.درسایه اولیاء خدا، ج1، ص327
طبقه بندی: این است خیر دنیا و آخرت
تربت امام حسین علیه السلام
روایت شده که موسی بن عبدالعزیز، گفت: یوحنّا نصرانی در بغداد به من رسید و گفت: به حق دینِ تو و نبیِ تو، این شخص که در کربلا مرقد دارد و او را زیارت می کنند، کیست؟
گفتم: فرزند علی بن ابیطالب علیه السلام و دختر زاده پیامبر آخرالزمان است.
گفت: حدیث عجیبی دارم، گوش کن تا برایت نقل کنم، گفتم: بگو.
یوحنّا طبیب نصرانی گفت: خادم هارون الرشید نصف شب به جهت طبابت پیش من آمد، مرا به تعجیل تمام به خانه موسی بن عیسی هاشمی برد.
گفت: امر خلیفه است، تا این مرد را که قوم و خویش اوست علاج کنی.
چون نشستم دیدم بیهوش است، پرسیدم چه مرضی دارد؟ طشتی حاضر کردند، احشاء و امعاء او در آن طشت بود.
گفتم چه واقع شده؟ گفتند: پیش از این با ندیمان و یاران خود، صحیح و سالم نشسته بود و الان حالش این است که در این تشت می بینی، سبب را پرسیدم، گفتند: شخصی از بنی هاشم در این مجلس بود و ذکر حسین بن علی علیه السلام و تربت قبر او در میان آمد.
موسی بن عیسی گفت: رافضیان در باب ایشان به حدّی غلو دارند که با خاک قبر او مداوا و معالجه می کنند.
آن شخص گفت: من امتحان کردم مرا فلان مرض بود و خیلی ناراحت بودم خداوند متعال به برکت آن خاک، نفع زیادی به من داد و مرض از من زائل گردید، موسی بن عیسی گفت: از آن خاک نزد تو هست؟
گفت: بلی.
گفت: قدری به من بده.
آن شخص اندکی از خاک به موسی داد، آن ملعون از روی استهزاء آن تربت را به مقعد خود گذاشت، لحظه ای نگذشته بود که فغان و فریاد او بلند شد- النار النار – آتش آتش- الطشت الطشت- تا طشت آوردند، انچه می بینی از درون او بیرون آمده است.
پس فرستاده هارون به من گفت: هیچ چاره و علاجی در این می بینی؟ جواب دادم مگر عیسی بن مریم علیه السلام باشد که این مرض را علاج کند، دل و شُش و جگر او را نشان دادم و او را در ان حال گذاشتم و آمدم.
فردا صبح او به جهنّم واصل شد، یوحنّا طبیب نصرانی به این سبب مسلمان شد و اسلامی نیکو داشت و مکرّر به زیارت قبر امام حسین علیه السلام در کربلا می رفت و طلب آمرزش برای گناهان خود در ان بقعه مبارکه می نمود.1
1.حدیقة الشیعه،ص507. درسایه اولیاء خدا، ج1،ص327
طبقه بندی: تربت امام حسین علیه السلام
نمونه ای از سخاوت امام حسین علیه السلام
در زمان امام حسین علیه السلام طبیبی که قائل به امامت یزیدبن معاویه بود با فقیری همسایه بود.
روزی فقیر به آن طبیب گفت: بر یزید اعتقاد مَدار که او فاسق و فاجر و ظالم و عاصی است و پدرش معاویه و جدّش ابوسفیان نیز از اهل ظلم و شقاوتند، و امام زمان، حسین بن علی علیه السلام است که به جمیع صفات حمیده موصوف می باشد، کوچک ترین صفات او این است که، مال او وقف محتاجان و یتیمان و بیوه زنان می باشد، و این صفات در یزید نیست، طبیب این سخن را قبول نکرد، امّا در دل خود گفت که من قول این همسایه فقیر را امتحان می کنم اگر در این باب صادق باشد من نیز شیعه ی وی خواهم شد.
در همسایگی آن طبیب، زن بیوه ای بود و یک پسر یتیم داشت بعد از چند روز آن زن بیمار شد، پسر خود را پیش طبیب فرستاد که فلان مرض را دارم علاج نمای، طبیب گفت: ای پسر، مادر تو را جگر اسبی سفید نافع است.
آن یتیم گفت: من جگر اسبی سفید را از کجا بیاورم؟
طبیب گفت: نزد حسین بن علی علیه السلام برو و از او طلب کن؛ مدعای طبیب آن بود که آیا ببیند کَرم و خُلق و رَحم که لازمه ی امامت است در آن حضرت موجود است یا نه؟
آن یتیم در خانه امام حسین علیه السلام آمد، و احوال مادر خود و قول طبیب را عرض نمود و ان حضرت فرمود: یک اسب را کشتند جگرش را به یتیم دادند، یتیم جگر اسب را نزد طبیب اورد.
طبیب سوال کرد اسب چه رنگ بود؟
یتیم گفت: سفید رنگ، طبیب گفت: اشتباه کردم، اسب سفید جگرش خوب نیست، اسب سیاه جگرش برای این مریض خوب است.
یتیم نوبت دیگر به خدمت امام حسین علیه السلام آمد و کیفیت را عرض نمود، حضرت فرمود: اسب سیاهی آوردند و سر بریدند و جگر را به یتیم دادند، و یتیم جگر را به نزد طبیب آورد، باز طبیب گفت: اشتباه کردم، جگر اسب سبز خوب است.
یتیم دوباره خدمت امام حسین علیه السلام آمد و جریان را به عرض رساند، حضرت دستور داد اسب سبزرا کشتند، باز طبیب قبول نکرد تا این که هفت مرتبه این یتیم را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد و حضرت هفت اسب را کشت، هر نوبت آن حضرت به جهت آن طفل یتیم، اسبی را می کشت و جگرش را به طفل می داد، چون طبیب حسن خُلق و کرم و رَحم آن حضرت را مشاهده نمود برخاست و به درِ خانه حضرت حسین علیه السلام آمد و از ملازمان آن حضرت التماس نمود که مرا به طویله آن حضرت ببرید.
خادما طبیب را به طویله ی آن امام بردند چون طبیب مشاهد نمود هفت اسب سر بریده در ان موضع دید، پرسید که چرا اسب ها را سربریده اید؟ گفتند: برای خاطر یک طفل یتیم که مادر او را به گفته ی طبیب معالجه کنند.
پس طبیب به در خانه آن حضرت نشست تا این که آن حضرت بیرون آمد، طبیب برخاست و پای آن حضرت را بوسه می داد وعذرخواهی می نمود و از شیعیان خالص ان حضرت گردید.
حضرت سیدالشهداء علیه السلام فرمود: سبب اخلاص و اعتقاد تو چه بود؟ طبیب احوال یتیم و امتحا خود را عرض نمود، حضرت فرمود اینها سهل است، دست به دعا برداشت و گفت خداوندا، به جهت رضای تو و دوستان تو این اسب ها را کشته ان و تو قادری که اینها را زنده گردانی، اگر خاندان ما را نزد تو قدری و منزلتی هست، به حقّ جدم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلمو پدرم علی مرتضی علیه السلام و مادرم فاطمه زهرا علیها السلام این اسب ها را زنده گردان.
هنوز دعای آن حضرت تمام نشده بود که هر هفت اسب زنده شدند و برخاستند، این بود رحم و عطوفت ایشان با یتیمان.
خدا لعنت کند، مردم کوفه و شام را، چه ظلم ها بر یتیمان و ایران و غریبان ایشان نمودند، چه داغ ها به دل شیعیان گذاشتند، که تا ظهور حضرت مهدی (روحی له الفدا) از دل ایشان بیرون نمی رود.1
1.معالی السبطین، ص99. در سایه اولیاء خدا، ج1،ص325.
طبقه بندی: نمونه ای از سخاوت امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام همیشه مشکل گشا بود
امام صادق علیه السلام فرمود: « زنی در اطراف کعبه طواف می کرد و مردی هم پشت سر آن زن می رفت، پس آن زن بازویش را خارج کرد که به بازوی او بمالد آن مرد دستش را دراز نموده، به روی بازوی آن زن گذاشت، خداوند متعال دست آن مرد را به بازوی زن چسبانید، مردم متوجه شدند، ازدحام نمودند اطراف این مرد و زن را گرفته بودند و تماشا می کردند، به حدّی جمعیت زیاد بود که قطع عبور شد، کسی را به پیش امیر مکه فرستادند، امیر مکه فقها را حاضر نمودند، و مردم هم جمع شده بودند، خلاصه فتوی داده شد که باید دست مرد را قطع کنند چون که ان مرد مرتکب جنایت شده است.
امیر مکّه گفت: آیا در مکه از خانواده ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی هست؟
گفتند : بلی حضرت امام حسین علیه السلام در مکه تشریف دارند، شب امیر مکه کسی را به نزد امام حسین علیه السلام فرستاد و حضرت تشریف آورد.
امیر مکه گفت: یابن رسول الله! حکم خداوند متعال درباره این مرد و زن چیست، بیان فرمایید؟
امام حسین علیه السلام رو به کعبه نموده و دستهایش را بلند نمود، مدتی مکث فرمود و دعا کرد بعد به طرف آنها تشریف فرما شد، سپس دست مرد را از بازوی زن خلاص نمود، امیر مکه گفت: یابن رسول الله، این مرد را برای این کاری که از او سرزده است آیا عذاب نکنیم؟
حضرت فرمود: نه، آن مرد از حضرت تشکر کرد و رفت، ای کاش امام حسین علیه السلام دعا نمی کرد برای این که می گویند آن مرد همان ساربان بود که شب یازدهم عاشورا دست امام حسین علیه السلام را قطع کرد.1 .. :(
1.شجره طوبی،ص406، نقل از تهذیب شیخ طوسی1، در سایه اولیاء خدا،ص322،ج1
طبقه بندی: امام حسین علیه السلام همیشه مشکل گشا بود
ابن بابویه، به سند معتبر روایت کرده است، که صفیه دختر عبدالمطلب گفت:
که من قابله حضرت حسین علیه السلام بودم، چون آن حضرت از شکم مادر به زیر آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: « عمه، فرزند مرا بیاور،
گفتم: یا رسول الله! هنوز او را پاکیزه نکرده ام،
حضرت فرمود: تو او را پاکیزه می کنی؟
خداوند متعال او را پاکیزه و مطهّر گردانیده است.
چون او را به خدمت آن حضرت بردم؛ او را در دامن گذاشت و زبان مبارک خود را در دهان او داخل کرد، او می مکید چنان می دانم که شیر و عسل از زبان آن حضرت در دهان او جاری شد.
پس میان دیده ی او را بوسید (اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ حسین گفت) سپس بچه را به من داد و می گریست و می فرمود که خدا لعنت کند گروهی را که تو را شهید کنند ای فرزندم، سه مرتبه این جمله را فرمود.
گفتم پدر و مادرم به فدای تو باد، چه کسی او را خواهد کشت؟
فرمودکه باقی مانده گروه ستم کنند از بنی امیّه.1
جلاءالعیون،ج2، ص433.
طبقه بندی: ولادت امام حسین علیه السلام